مشاور حامد علیزاده

یادمه سال دوم اونقدر فشار تحمل کرده بودم که از 21 فروردین ماه بعد از آزمون قلمچی، تا یک ماه کامل نتونستم درست درس بخونم. ذهنم به شدت خسته بود و توان دو ساعت درس خوندن در روز رو هم نداشتم. تمام نظم ذهنیم از دستم رفته بود. کارم به 18 جلسه تراپی های سه بار در هفته ای و مصرف 4 قرص روان در روز کشیده شده بود. ولی میدونی چیه؟ فقط و فقط کم نیاوردم. به خودم گفتم اشکالی نداره… نمیتونی 100 خودت رو بذاری؟ 40 درصد که میتونی بذاری… همونو بذار… از روزی 10 الی 12 ساعت خوندن رسیده بودم به 4 ساعت… ولی ولش نکردم… جنگیدم چون عشق زندگیم رسیدن به این رشته بود… و میدونی چی شد؟… یه جایی خدا خودش فهمید که نه… مثل این که این واقعا پزشکی رو میخواد… و شاید باورت نشه ولی یه شب خوابیدم و بیدار شدم و دیدم تمام اون حال بد و خستگی و استرس رفته و من برگشتم به خود واقعیم… میخوام بهت بگم راز موفقیت فقط ادامه دادنه… فقط اینه که به خودت و خدای خودت بفهمونی که اگه سنگ هم از آسمون بباره… زخم و تیکه پاره هم که بشی به راهت ادامه میدی و اون موقع هست که معنی واقعی شکست ناپذیری رو درک میکنی…