مشاور فاطمه صنعتگر

داستان من از اونجایی شروع شد که…. من کسی بودم که به اجبار و ناخواسته وارد رشته انسانی شدم🫠 چون از همون اولش به هنر علاقه داشتم. اما تو سرنوشت من داستان یه جور دیگه نوشته شده بود….👀 چون به رشته ام هیچ علاقه ای نداشتم، وقتی کلاس دهم بودم زیاد درس نمیخوندم و همش پی بازیگوشی بودم. نمره های کارنامه ام تعریفی نداشت و هیچ هدفی برای خودم نداشتم.😕 فقط میخوندم در حد قبولی! بعضی معلما دیگه از دستم کلافه شده بودن😅 یادمه یه معلمام بهم گفت تو لیاقتت همین نمره های پایینه! بهم بر خورد! گریه کردم!🥺 ولی دستش درد نکنه😂 باعث شد به خودم بیام… یه روز یه جا دیگه تصمیم گرفتم درس خوندن و جدی بگیرم و منم یه هدف برای خودم داشته باشم.🤓 همونجا که شایع میگه: یه جا یهو برمیخوره بهت بهت بند میکنه دلت که بری بترکونی صفرتو به یک برسونی آرزو هاتو سرد که میشه سفت بپوشونی…. آره آره همونجا! همون طوری!😃 گفتم که چی خب؟! تا کی موفقیت اینو اونو ببینم و خودم هیچ کاری نکنم؟! تا کی الگوی من بچه های فامیل و دوستام باشن؟! تاکی….؟! دیگه بسه!🙌 نمیدونم چیشد چطور شد به خودم اومدم دیدم به رشته حقوق علاقه دارم!😍 به خودم قول دادم بشم مایه افتخار و سربلندی خانواده ام. به خودم قول دادم یه آینده خوب برای خودم بسازم. به خودم قول دادم صدمو بزارم و برسم بهش…👩🏻‍⚖ از همون موقعی که رفتم کلاس یازدهم فقططط یه چیز یه هدف تو ذهنم بود:«حقـ⚖ـوق»! از تابستون سال 1402 که درس خوندن برای کنکور رو شروع کردم، تنها هدفی که باعث میشد امید داشته باشم، پاشم و ادامه بدم حقوق بود! من آدم بلند پروازی بودم…🕊 به هیچ چیز دیگه تحت هیچ شرایطی جز حقوق فکر هم نمیکردم. من تو کنکور فرهنگیان ثبت نام نکردم چون حتی یه درصد دلم نمیخواست به نشدن و نرسیدن به هدفم فکر کنم. هرکی میپرسید میخوای در آینده چه رشته ای بخونی؟ میگفتم حقوق😌 بعضیاشون گاها یه پوزخندی میزدن و میگفتن : حقوق سخته هااا تو نمیتونیااا رتبه خوب میخواداااا و کلی حرف دیگه میگفتم باشه!🙂‍↔️😂 من کسی بودم که تو مدرسه زنگای تفریح میشستم تو کلاس و تست میزدم، موقع برگشتن به خونه تست میزدم، درس میخوندم(راه مدرسه تا خونمون دور بود) زنگای ورزش درس میخوندم. من با خیلی از مشکلات ساختم تا به اینجا رسیدم… یه سری بد شناسی آوردم یه سری مسائل پیش اومد که نشد بهتر از این بشه! از آبله مرغون شدید گرفتن موقعی که دو هفته مونده بود به کنکور تیر و خراب شدن نتیجه اش🥴 تا تموم شدن یه دوستی 12 ساله و غصه هایی که سرش خوردم🫠 از نبودن امکانات و مشکلات مالی و استرس زیااااد تا ده ها چیز دیگه که باعث شد اذیت بشم🥲 ولی مهم اینه که شد! بالاخره شد و من رسیدم….🙃 بیا ببرمت به اون روزی که نتیجه نهایی اومد، بیا نشونت بدم چه حالی داشتم🫳🏻🥹 بعد از ظهر جمعه 20 مهر…. میگن نتیجه ها اومده! وای خدایااااااااااا یعنی میشههههه؟؟؟ سایت بالا نمیومد هی میرفتم میومدم بیرون…. همینجوری که استرس داشتم و قلبم داشت از دهنم میزد بیرون،😂 چشمم خورد به بخش رشته و محل قبولی: حقوق دانشگاه لرستان خرم آباد!🥹 دروغ چرا؟ از یه طرف خوشحال بودم واسه حقوق، از یه طرف ناراحت برای دانشگاهش! چون راهش خیلییییی دوره تا خونمون…. حتی بازم خیلیا میگفتن نرو!😕 ولی من تصمیم و گرفتم!🙂‍↔️ رفتم واسه ثبت نام دانشگاه و آماده شدم برای رفتن…. چون من به خودم قول داده بودم برسم و برای رسیدن به هدفم هرکاری کنم. من این دوری از خانواده و دلتنگی رو دارم تحمل میکنم فقط به عشق رویایی که الان واقعی شده و دارم زندگیش میکنم⚖❤️‍🩹✨…. آخر این داستان فقط یه جمله بهت میگم؛ همیشه یادت باشه، اگه خدا توانایی رسیدن به رویات رو درون تو نمیدید، هیچ وقت این جوونه آرزو رو تو دلت نمیکاشت!…..♥️🪴”